.

.

دریافت کد باکس سنی وشیعه

سنی وشیعه

 

داشت میگفت:(یا حسین جان چه کنیم که اینجا نمی توانیم برایت عزارداری کنیم؟

توی زندانیم , دست کفریم.)

این را که گفت زانوهایش رابغل کرد وسرش را گذاشت روش.

شروع کرد نوحه خواندن,آهسته .می خواند وگریه می کرد.

گریه ام گرفت. با هم گریه می کردیم .

او سنی بودومن شیعه...

منبرک

[ دو شنبه 28 مهر 1393برچسب:دلنوشته هایمن,شیعه وسنی, ] [ 13:59 ] [ پریا ]
[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 13 صفحه بعد